اصلا حالا که این طور شد، با این که هیچ طوری هم نشده است، اصلا بدون هیچ بهانه ای بگذارید اعترافی بکنم: نمی دانم دقیقا یک طوری شده ام، مخصوصا وقتی صبح ها می خواهم کارم را آغاز کنم تا وقتی می خواهم کارم را به فرجام برسانم. همه اش دوست دارم با یکی حرف بزنم ولی در عین حال نه با هرکسی و نه راجع به هرچیزی. احساس تشنگی که آبی برایش گوارا نیست...
25 تیر 00
۳ سال قبل
۳ نظر:
یک دوست بسنده کن که یک دل داری
گر مذهب عاشقان عاقل داری
دیگه وقتشه اقای دکتر، به مادر بگو با خانواده طرف صحبت کنند اجازه صحبت ان لاین را بگیر.
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
...
ارسال یک نظر