لابلای همه ی تهران رفتن ها و آزمون تافل دادن ها ، ناهارخوردن در اولین رستوران کوبایی در ایران و همسفر جاده شدن و نگریستن به بیابان از شیشه ی وسیع و بدون درز اتوبوسVIP، لابلای مراقب گرگ درون بودن وها و فراموش کردن ها و ...
لابلای این ها و چیز هایی که نوشته نشدند، وقتی" زیر هشت" را می بینی که عطا چگونه غرق افکارش میشود و شمارش معکوس قطع شدن انگشتانش را با نفس هایت همگام می کنی...فریاد ها و ....
باید دچارش باشی تا مثل من روحت گر بگیرد و شعله ور شود و زخم هایت سر باز کنند و ....
چه فرقی می کند عنوان این نوشته ، دنیای این روزهای من یا زیر هشت یا هر چیز دیگری باشد.
۵ نظر:
من میگم
یعنی از قول سهراب میگم:
تا شقایق هست زندگی باید کرد
تافل زیر 8 آوردی؟
تافل که نمره هاش 500 و خورده ای باید باشه
(شاید هم منظورت چیز دیگه ای بوده)
دیگه هرچی صلاحه
به همین راحتی...؟!
به همین راحتی...؟!
ارسال یک نظر