درست مثل وقتی که پول نداری، بعضی وقت ها میشود که حالش را نداری.جمع مهمان ها جمع است و رغبتی برای ارتباط با آن ها نداری. پاسخ هایت از سلام، متشکرم، در را ببندید، تجاوز نمی کند. نه اینکه از صبح صابون این مهمانی را به دلت نزده باشی و انتظارش را نکشیده باشی و اما خب حالش را نداری.
به علل گوناگون فیزیو لوژیکی و غیره احتمالا، بدنت گر می گیرد و درست مثل وقتی که پول نداری، انرژی برای فکر کردن هم نداری چه تفکر اکتیو و چه پاسیو ش. فقط دیگران و حرف هایشان را بدون هیچ تحلیلی نظاره می کنی.
....
....
....
2 بامداد شده است، همه چیز برای یک خواب خوب فراهم است. 2 لنگه در که رو به حیاط و باغچه ی ال شکلش باز شده اند و نسیمی که به درون می وزد و زیر اندازی که کنار در پهن کرده ای برای خواب. اما درست مثل وقتی که پول نداری، نمی شود نگران نباشی. از این پهلو به آن پهلو می شوی و فکرت شده است این حرف سعدی :
مظلمه ی خلق را جزایی هست.
مثل وقتی که پول نداری و نمی توانی فکرت را آرام کنی، به خودت بقبولانی که درست می شود، پولش جور میشود، خدا بزرگ است، نمی توانی ته دلت ببخشی ش ، بابت همه ی لبخندهایی که محو شده اند، و نگاه هایی که یخ زده اند...
درست مثل وقتی که پول نداری و برای کسی وضع خرابت را تعریف می کنی و می پندارد که با این حرف ها می خواهد وجدان مرا تحت تاثیر قرار دهد و پولی طلب کند، می پنداری که از این حرف ها می خواهم باج گیری عاطفی کرده باشم، از نوع خاموشش. اما در میان همه ی کلمات این نوشته درخواستی به چشم نمی خورد که رنگ باج به خود بگیرد. و فروغ بسطامی چه زیبا این حقیقت را در غزل خود به تصور کشیده است:
...
...
ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی
ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی
کسی از خرابه ی دل نگرفته باج هرگز
تو بر آن خراج بستی و به مملکت نشستی
...
...
۵ نظر:
ایمان، واقعا چرا یه ذره به خودت (در اون مورد) استراحت نمیدی؟
ای بابا!
چقدر ناامیدانه حرف میزنی!
بابا آدم به امید زنده میمونه!
خواستم حرف امیدوارانه ای بزنم دیدم کمی مصنوعیه چرا که حرفات گریبانگیر خیلی از ماهاست.
اما اگر بخوای خیلی ذهنت را درگیر مشکلاتت کنی از هدفت دور می شی یا ممکنه گاهی اوقات تو جاده خاکی بزنی...
برو كار مي كن مگو چيست كار...
پول نداري برو دنبال در آوردنش
ياااااااااااااا بي خيال درويشي طي كن داداش
واقعا متاسفم که تو هم بی پولی میکشی ایمان جان
ارسال یک نظر