۱۳۹۲ آذر ۶, چهارشنبه

26 نوامبر 2013، Swansea


چه فکر می کنی ، که بادبان شکسته
زورق ِ شکسته ایست زندگی ؟
در این خراب ِ ریخته
که رنگ ِ عافیت ازو گریخته
به بُن رسیده
راه بسته ایست زندگی ؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود ِ دره های آب غرق شد !

هوا بد است
تو با کدام باد می روی ؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی شود !
تو از هزاره های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان ِ نقش ِ پای توست
در این درشت ناک ِ دیو لاخ
ز هر طرف طنین گامهای ره گشای توست
بلند و پست ِ این گشاده دامگاه ِ ننگ و نام
به خون نوشته ، نامه ی وفای توست
به گوش بیستون هنوز ، صدای تیشه های توست !
چه تازیانه ها که با تن ِ تو تاب عشق آزمود
چه دارها که از تو گشت سر بلند
زهی شکوه ِ قامت ِ بلند ِ عشق
که استوار ماند در هجوم ِ هر گزند
نگاه کن هنوز آن بلند ِ دور
آن سپیده
آن شکوفه زار ِ انفجار ِ نور
کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز ....


از : هوشنگ ابتهاج ( ه . الف . سایه )

۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

مثنوی، دفتر اول، ابیات 175-178



گور خانه ی راز تو چون دل شود / آن مرادت زودتر حاصل شود
گفت پیغمبر که هر که سر نهفت / زود گردد با مراد خویش جفت
دانه ها چون در زمین پنهان شود / سر آن سرسبزی بستان شود
زر و نقره گر نبودندی نهان / پرورش کی یافتندی زیرکان

اعراف 185

آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، (از روی دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانی روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟!

۱۳۹۲ آبان ۲۲, چهارشنبه

13 نوامبر 2013، swansea




It is a while that for me
getting to sleep is difficult
and waking up is not easy
these two times are those
that pure solitude can be felt ...

چندی است، که برای من
رفتن به خواب دشوار است
و بیدار شدن از آن آسان نیست
این دو، زمان هاییست
...که می شود تنهایی ناب را احساس کرد