۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

خاموشی


























  تو مپندار که خاموشی من هست برهان فراموشی من...

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

شکایت

حال و هوای این روزهای من با این سرود سیاوش تعبیر می شود.

سكوتم از رضايت نيست

دلم اهل شكايت نيست

هزار شاكي خودش داره

خودش گيره گرفتــــــــاره


همون بهتر كه ساكت باشه اين دل

جدا از اين ضوابط باشه اين دل

ازين بدتر نشه رسوائي ما

كه تنهاتر نشه تنهائي ما..

كه كاره ما گذشته از شكايت

هنوزم پايبنديم در رفاقت...

می ریزه تو خودش دل غصه هاشو

آخه هیچ کس نمی خواد قصه هاشو

كسي جرمي نكرده،  گر به ما اين روزها عشقي نمي ورزه

بهائي داشت اين دل پيشتر ها، كه در اين روزها نمي ارزه



سكوتم از رضايت نيست

دلم اهل شكايت نيست

هزار شاكي خودش داره

خودش گيره گرفتــــــــاره...

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی

یه دوست داشتم که چند سال پیش می گفت  مجموعه ی شعر های سیاوش ، زندگی رو به تصویر می کشه...رخی شعرهاشو می فهمی و باهاشون هم ذات پنداری می کنی.برخیشون را متوجه نمیشی چون هنوز وقتش نرسیده که بفهمی سیاوش چی می خونه...گذشت تا امروز که به داداشم گفتم که دبیرمون بعد از چند سال که منو دیده بهم گفته ایمان تو هیچ تغییری نکردی، خوش به حالت...
داداشم گفت، آقا ایمان کجای کاری؟ مگه سیاوش گوش نکردی؟ جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی!
و من با تمام وجودم فهمیدم که سیاوش چه می خواند!

هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی

عقاب تیز پر دشت
های استغنا

اسیر پنجه ی تقدیر می شود گاهی

صدای زمزمه ی عاشقان آزادی

فغان و ناله ی شب گیر می شود گاهی

نگاه مردم بی گانه در دل غربت

به چشم خسته ی من تیر میشود گاهی
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز
حادثه ای پیر می شود گاهی

بگو اگر چه به جایی نمیرسد فریــاد

كلام حق دم
شمشیر می شود گاهی

بگیر دست مرا آشنای درد بگیر

مگو چنین و چنان دیر می
شود گاهی

به سوی خویش مرا می كشد چه خون و چه خاك

محبت است كه زنجیر می شود
گاهی

مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر می شودگاهی
بگو اگر چه به جایی نمیرسد فـریـــــاد

كلام حق دم شمشیر می شود گاهی
  هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی
به سوی خویش مرا می كشد چه خون و چه خاك

محبت است كه زنجیر می شود گاهی

۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

لابلا

لابلای همه ی تهران رفتن ها و آزمون تافل دادن ها ، ناهارخوردن در اولین رستوران کوبایی در ایران و همسفر جاده شدن و نگریستن به بیابان از شیشه ی وسیع و بدون درز اتوبوسVIP، لابلای مراقب گرگ درون بودن وها و فراموش کردن ها و ...

لابلای این ها و چیز هایی که نوشته نشدند، وقتی" زیر هشت" را می بینی که عطا چگونه غرق افکارش میشود و شمارش معکوس قطع شدن انگشتانش را با نفس هایت همگام می کنی...فریاد ها و ....

باید دچارش باشی تا مثل من روحت گر بگیرد و شعله ور شود و زخم هایت سر باز کنند و ....

چه فرقی می کند عنوان این نوشته ، دنیای این روزهای من یا زیر هشت  یا هر چیز دیگری باشد.

۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

خواستگاری از دختر مارادونا

مارادونا در نگاه ایمان بسیار با شکوه جلوه می کند.
ابتدا ایمان به این می اندیشد که اگر مارادونا دختر دیگری داشت، به خواستگاریش می رفت، اما بعد خوب که فکر می کند، می بیند برای بزرگداشت مارادونا لازم نیست به خواستگاری دختر وی برود و میتواند یک نقاشی قشنگ بکشد که در آن خورشید در حال درخشش باشد و زیرش بنویسد تقدیم به مارادونا!
ایمان می پندارد علاوه بر بازی های با شکوه مارادونا در تاریخ فوتبال، مربی که بازیکنانش را به هنگام باخت سنگین و تحقیر آمیز ببوسد، یک کار باشکوه انجام داده است.
ایمان شیفته ی این کار مارادونا شده است!






۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

Do you agree or disagree with the following statement? A person should never make an important decision alone.
In my opinion, two heads work better than one. A man should consult with people versatile in the concern and benefits from their attitudes. Knowing other attitudes, the man can consider more influential parameters and almost be sure he is doing the best. Sharing his ideas and concerns he can also reduce the stresses he might have.
I believe the man going to make a delicate decision must think deeply about the current situation and consider the effects of his decision on the other behaviors. Thinking deeply, he should look for other attitudes benefiting him and share his decision with people having experienced the same problem. In this way, he has utilized other thoughts, which is why he can see more details hidden before.
In addition, sharing the concerns with the wise friends, the man would feel revealed and reduce the amount of stresses disturbing his thoughts. It is crystal clear that a placid mind knowing other attitudes comprehensively considers huge parameters affecting the situation.
All and all, in my attitude the man should open up his eyes and watch the situation carefully, then he must look for other attitudes and try to make his best decision and let the God do the rest.