۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

خداحافظ گاری کوپر

همیشه یکی از دغدغه های من این بوده که چه اهمیتی داره که من بنویسم 3شنبه صبح دست پدرم بدجور شکسته است، یا سه شنبه سمنیار خوبی ارائه دادم، یا اینکه چند وقتی ست کتاب ابله را تمام کرده ام و  خداحافظ گاری کوپر را شروع کرده ام. اینکه قبض تلفنم 100 هزار تومان می آمده  و امسال 2000 تومان! چه اهمیتی دارد که من چند ماهی ست که در گیر بیماری هستم و جواب آزمایش هایم به شدت نگران کننده بوده اند. یا اینکه من این روز ها خیلی آهنگ توکه چشمات خیلی قشنگه رو گوش میدم. واقعا چه اهمیتی دارد؟

از کتاب ابله این جمه را خیلی دوست داشتم:
همه چیز را نمی توان یکباره فهمید و تکامل را نمیتوان از کمال شروع کرد.
از کتاب خداحافظ گار کوپر:
آزادی از قید تعلق. وقتی از قید تعلق آزادی یعنی تنهایی. نه طرفدار کسی هستی نه ضد کسی.

۱ نظر:

ایوب گفت...

اول که الان همین کار را کردی و امدی گفتی توی فلان کتاب چی را خوندی
دوم این مثل اینه که سوال کنی چرا یکی طرفدار پرسپولیس یا یکی چرا
BMW می شه و یکی پورشه اینها همه تفننهای یک ذهن
همین به همین سادگی