این بار مسیر زیبایی را که روز قبلش از پشت شیشه های تراموای نظاره گر بودم، قدم زنان و سرک کشان بین مغازه هایی که صنایع دستی می فروختند، پیمودم. مغازه هایی که سقف هایشان پوشیده شده بود از آویزهای پارچه هایی زیبا و چراغ دانهای قشنگ.
جام ها، کاشی ها ، گلدان ها که همه نشانی از هنر ترکیه داشتند، هر کدام به نحوی مناسب دلبری میکردند. راستش را بخواهید استانبول خوراک کسانی است که علاقه ی وافری به هنر دارند و اصفهانی هم نیستند. نه اینکه اصفهانی ها خسیس باشند و پول برای این چیزها نخواهند بدهند ها، به این خاطر که اصفهان خود مهد بزرگ هنر و صنایع دستی است. برای مثال یادم می آید که در خیابان نقسیم در گفت و گوی با یکی از مغازه دار ها که به ظرف های حکاکی شده ی مسیشان افتخار می کرد، اشاره کردم به دیگ های خیلی بزرگ مسی که همه در میدان نقش جهان چکس کاری می شوند و حتی به شما اجازه می دهند مکه از آنها عکس هم بگیرید.
پس از پرسه زدن بین مغازه ها، به مسجد ایاصوفیه و سلطان احمد رسیدم. البته برای کسی مثل من گردشگری تعبیر دیگری داشت.
بقیه ی توریست ها از قبل اطلاعاتی راجع به اینکه الان به کجا می روند و چه خواهند دید دارند. ولی من به هر جا که سر راهم زیبا می نمود و جلب توجه میکرد وارد میشدم. به عنوان مثال من نمی دانستم که چرا مسجد سلطان احمد یا ایاصوفیه حائز اهمیت است و داستانش چه بوده است.
من ابتدا جلب مسجد سلطان احمد شدم، چرا که بسیار بزرگتر و با شکوه تر بود. مسجد که چه عرض کنم، قصری که هم مدرسه بوده است و هم مسجد و احیانا اصتفاده های دگیری هم از آن می شده است که من نفهمیده ام... در این مسجد عکس بسیار گرفتم و چون مسلمان بودم به من اجازه دادند که پا فراتر بگذارم و وارد بخش های اصلی مسجد هم بشوم که مختص نمازگذاران است.
درست در روبروی مسجد سلطان احمد، ایاصوفیه قرار دارد وداستانش از این قرار بوده که است در زمانهای قدیم، مسیحیان کلسیای بزرگی طراحی کردند که به آن بسیار می بالیدند و معتقد بوده اند که طراحی این کلیسا به مهندسانش الهام شده است و در خواب آن را دیده اند.به عنوان مثال از شگفتی هایش در آن زمان می توان به سقف بزرگ که ستونهای میانی ندارد اشاره کرد. پس از اینکه مسلمانان در دوره های بعدی ترکیه آن زمان را فتح میکنند، کلیسا را به مسجد تبدیل می کنند. شبیه مسجد ذوقبلتین که در آن دو قبله وجود دارد، در این جا هم دو نوع خدا و دو دین جلوه گری می کنند. آن بالای بالایش نقاشی بسیار بزرگی از عیسی مسیح است و در دو طرفش فرشته های روح القدس و پایین تر از آنها خوش نویسی های بزرگ الله، محمد و سایر خلفا...
داستان به این فتح ختم نمی شود و مسلمانان به دستور سلطان احمد برای رو کم کنی مسیحیان مسجد سلطان احمد را درست در روبرویش و با عظمتی چندین برابر می سازند. من که بسیار سوختم وقتی برای وارد شدن به ایاصوفیه 20 لیر معادل 20000 تومان دادم و متوجه شدم که تازه برای اینکه مرا راهنمایی کنند که کجا چه اتفاقی افتاده است باید یا یک راهنما بگیرم یا 20 لیر دیگر پول بدهم تا ضبط صوت و هدفون بهم بدهند. آخر در نظر بگیرید که سلطان احمد رایگان بود!
در بیرون محوطه تکه سنگ ستونی شکلی بود که یک دست بود و قدمتش مال اون زمانها بود که خط به صورت تصویری بوده است و با نشانه ها منظور خود را می رسانده اند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر