امروز از فرط خستگی دیرتر از خواب بیدار شدم. روزم را با چک کردن فیس بوک و ایمیل هامو صحبت با مامانم شروع کردم. اول از همه دوش گرفتم و لباس هامو با مایع دست شویی شستم. زمانی را به یاد م یآورم که پدرم بود یا مادرم، بهم یاد داده بودند که هر لنگه از جوراب های کثیف را در یک دستم می کنم و بعد دست هایم را صابونی میکنم. این آسان ترین لباسی ست که میشود شست.
البته من امروز در همین راستا ابتکار به خرج دادم و مثلا بلوزم را پوشیدم ورفتم زیر دوش و حسابی صابونی ش کردم. صابونی که چه عرض کنم، مایع دست شویی! می شود این کار را به شلوار و چیزهای دیگر هم تعمیم داد. :دی
در حین شستن خودم و لباس هایم همه اش فکرم به این موضوع مشغول بود که جه خوب می شد که در ایران هم مثلا برای خریدهای بالای 200 هزار تومن مالیات نمی گرفتند. اینجوری مردم همه ی خرید هایشان را جمع می کردند، یا مثلا خرید های همسایه شان را هم می گرفتند و به مراکز خرید می رفتند. اینجوری از حجم ترافیک کم می شد. یا مثلا از خودروهایی که 4 نفر سرنشین دارند، عوارضی نمی گرفتند. فکر دیگرم این بود که چرا ما یک شبکه نداریم که در آن تبلیغ کار و شغل بکنیم که مثلا ما نیاز به چند نفر مهندس، کارگر و این ها داریم برای شرکتمان. با ما تماس بگیرید...
پس از خوردن صبحانه ی مفصل و تشکر از دوست عینک فروشمان و خریدن یک عینک شبه ری بن، که بثشتر به خاطر تشکر بود تا خرید، رفتم ترمینال آنتالیا و با مینی باس به سمت کمر KEMER راهی شدم. 1 ساعتی در راه بودم. جای بسیار زیبایی بود. آنتالیا را با همه ی زیبایی هایش اگر فرض کنید که اصفهان باشد، آن وقت کمر میشود چادگانش. کوچک، توریستی و گران.
ساعتی کنار دریای مدیترانه نشستم و به این اندیشیدم که دریا بودن که به عنوان یک شعار لق لقه ی دهان همه ی ما شده است چه معانی گران و نهانی دارد. آخر فکرش را بکنید که هر کسی که بهتان می رسد می گوید دریا باش که اگر در آن سنگی انداختند، سر نرود. اگر در آن جیش کردند، رنگ و طعمش عوض نشود و حرف هایی از این قبیل. این ها همه درست ولی دریا خصوصیات دیگری هم دارد. مثلا اینکه دریا با همه ی وسعت و عظمتش به آب های آزاد راه دارد. نمی خواهم جغرافیا برایتان بگویم ها! نه! به جای دریا روح آدمی را در نظر بگیرید. اینکه دریا گاهی طوفانی و خطرناک میشود. اینکه به هر کسی اجازه نمی دهد تا به عمقش دسترسی داشته باشد. اینکه اکثر مردم را با ساحلش که عمقی به اندازه ی یک مچ پا دارد راضی نگاه داشته است و ...
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر