این دو روز بدون هیچ اتفاق خاصی سپری شد.
شب ها بیدار بودن و شطرنج بازی کردن/ دیر از خواب بیدار شدن/ دیر صبحانه خوردن/ کنار دریا قدم زدن/ کنار دریا نشستن/ موسیقی گوش کردن/ با خودم حرف زدن، جوری که خودم هم باورم نمی شود که با خودم حرف می زنم و انگار که کس دیگری است، چیزی شبیه ذهن زیبا/ همین که رغبتی به نوشتن ندارم شاید خودش نمادی از وضعیتم باشد/
سعی می کنم در برابر افسردگی و نگرانی و اینها مقاومت کنم!
شب ها بیدار بودن و شطرنج بازی کردن/ دیر از خواب بیدار شدن/ دیر صبحانه خوردن/ کنار دریا قدم زدن/ کنار دریا نشستن/ موسیقی گوش کردن/ با خودم حرف زدن، جوری که خودم هم باورم نمی شود که با خودم حرف می زنم و انگار که کس دیگری است، چیزی شبیه ذهن زیبا/ همین که رغبتی به نوشتن ندارم شاید خودش نمادی از وضعیتم باشد/
سعی می کنم در برابر افسردگی و نگرانی و اینها مقاومت کنم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر