۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

16 مارچ 2012 استانبول ، فلاش بک 2

همیشه ی همیشه دو چیز در این دنیا بسیار شادی آور بوده است برایم، شادی آور به این معنا که از خنده روده بر بشوم ها!
1- اینکه انگلیسی را با لهجه ی اصفهانی  صحبت کنم.
2- اینکه در نوشته هایم از واژه های غیرفارسی استفاده نکنم. یک حالی پیش می آید بس بغرنج و پیچیده! برای نمونه نمی دانید که چقدر با خودم کلنجار رفتم که آیا حال، فارسی است یا عربی!
حالا که فکرش را می کنم میبینم اینکه ادای صحبت کردن های پیرزن های اصفهانی خالص را در بیاورم،صحبت هایی که آمیخته به جیغ و نفرین است؛ به ویژه هنگامی که توپتان در حیاط خانه شان افتاده باشد را نیز خیلی دوست دارم!
بگذریم...
پس از پیشنهاد های آن خانومی که در آکواریوم بهم داده بود که شب بروم خیابان تقسیم و خوش بگذرانم، صبح روز بعدش من به خیابان تقسیم رفتم! البته من فقط اسمش را بلد بودم و و هیچ دیدی نسبت به آن نداشتم. برای همین به مرکز توریست واقع در میدان آنجا رفتم و ازشان پرسیدم که تقسیم کجاست! فرض کنید که شما در دروازه دولت باشید و بپرسید خیابان سپه کجاست! آدم مهربانی بود و کلی با هم حرف زدیم و برایش گفتم که یکی از همین همکارانش دیروز در مرکز قطار چقدر برخوردش بد بوده است با من و اینکه چقدر علاقه مند بوده است به آن 3 تا خانوم اروپایی که آنجا بودند و داشتند باهاش صحبت می کردند! مثل این گربه هایی که احساس خطر می کنند وقتی می بینند که بگ گربه ی رقیب دارد جایگاهشان را می گیرد و تلاششان را آرام آرام شهید می کند، یک همچین وضعیتی مثلا! خلاصه که خیابان نقسیم را با دست بهم نشان داد، بماند که من بازهم اشتباه رفتم... اشتباه خوبی که منجر شد کلی خانه های قیدمی اطراف را ببینم، بیمارستان ها و مغازه های هنری اطراف را...
خیابان تقسیم سنگ فرش شده است و از میانش یک تراموای یک واگنه ی قدیمی که به فضای سنگ فرش ها می آید حرکت می کند. البته اگر پیاده بروید زودتر از تراموا می رسید، رایگان است و اینکه میتوانید توی مغازه ها را هم ببینید! هفتاد درصد مغازه های این خیابان فروشگاه های بزرگ لباس فروشی هستند که چند طبقه اند و بساط موسیقیشان که آهنگ های جدید و معروف دنیاست همیشه به راه است. این آهنگ های غربی ناخودآگاه شما را تحریک میکنند که یالا یالا بخر! باور بفرمایید به جان عزیزتان! بقیه ی مغازه ها اکثرا در رستوران ها و کافه ها خلاصه می شود. یاد می آید که انگار یک کنسولگری اروپایی هم آنجا بود و نیز یک کلیسا!
از سر کنجکاوی به داخلش رفتم، بسیار بزرگ بود و خلوت. افرادی را دیدم که نشسته بودند روی نیمکت های چوبی که در فیلم ها بسیار دیده اید و دعا می کردند و بعضا اشک هم می رختند.
حالا که حرف به اینجا کشید، یادم می آید نزدیکی های عید بود که یک ایرانی جلوی مرا در خیابان نزدیک هتل گرفت و مرا دعوت کرد به مراسم کلیسای ایرانی ها و یک انجیل متی هم که بسیار خوش دست و زیبا بود را به من عیدی داد. جلدش چرم ارغوانیست، و کاغذش از آن کاغذ های اعلا! ولی وقعا صد رحمت به قرآن خودمان! نمی دانید که چقدر چیزهای خنده دار در آن نوشته شده است!
باور بفرمایید که از سر بی طرفی حرف می زنم و شخصا حضرت مسیح را بسیار دوست دارم. اصلا بگذارید شانسی یک جایش را باز کنم و برایتان بنویسم تا خودتان ملاحظه بفرمایید! نه آقا کاعذهایش اصلا هم اعلا نیست! الان آن گوشه ی پایین سمت چپش چندتاییشان خم شده و هر کاری می کنم که صافشان بکنم نمی شود! بس که این کاغذهایش نازک هستند!
شهوت
" شنیده اید که گفته شده زنا مکن! اما من به شما می گویم که هرکس با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است. پس اگر چشم راستت تو را می لغزاند، آن را به در آر و دور افکن، زیرا تو را بهتر آنست که عضوی از اعضایت نابود گردد تا آن که تمام بدنت به دوزخ افکنده شود. و اگر دست راستت تو را می لغزاند، آن را قطع کن و دور افکن زیرا تو را بهتر آنست که عضوی از اعضایت نابود گردد تا آن که تمام بدنت به دوزخ افکنده شود"
طلاق
"همچنین گفته شده هر کس زن خود را طلاق دهد، باید به او طلاق نامه ای بدهد. اما من به شما می گویم هر کس زن خود را جز به علت خیانت در زناشویی طلاق بدهد، باعث زناکار شدن او می شود. و هر که زن طلاق داده شده را به زنی بگیرد، زنا می کند!"

مقایسه بفرمایید با قرآن:
اى پيامبر چون زنان را طلاق گوييد در [زمان‏بندى] عده آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عده را نگه داريد و از خدا پروردگارتان بترسيد آنان را از خانه‏هايشان بيرون مكنيد و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند اين است احكام الهى و هر كس از مقررات خدا [پاى] فراتر نهد قطعا به خودش ستم كرده است نمى‏دانى شايد خدا پس از اين پيشامدى پديد آورد (۱) پس چون عده آنان به سر رسيد [يا] به شايستگى نگاهشان داريد يا به شايستگى از آنان جدا شويد و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد و گواهى را براى خدا به پا داريد اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد داده مى‏شود و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد (۲)و از جايى كه حسابش را نمى‏كند به او روزى مى‏رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است‏خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر كرده است (۳)
و آن زنان شما كه از خون‏ديدن [ماهانه] نوميدند اگر شك داريد [كه خون مى‏بينند يا نه] عده آنان سه ماه است و [دخترانى] كه [هنوز] خون نديده‏اند [نيز عده‏شان سه ماه است] و زنان آبستن مدتشان اين است كه وضع حمل كنند و هر كس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد (۴)اين است فرمان خدا كه آن را به سوى شما فرستاده است و هر كس از خدا پروا كند بديهايش را از او بزدايد و پاداشش را بزرگ گرداند(۵)همانجا كه [خود] سكونت داريد به قدر استطاعت‏خويش آنان را جاى دهيد و به آنها آسيب [و زيان] مرسانيد تا عرصه را بر آنان تنگ كنيد و اگر باردارند خرجشان را بدهيد تا وضع حمل كنند و اگر براى شما [بچه] شير مى‏دهند مزدشان را به ايشان بدهيد و به شايستگى ميان خود به مشورت پردازيد و اگر كارتان [در اين مورد] با هم به دشوارى كشيد [زن] ديگرى [بچه را] شير دهد (۶)بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمى‏كند خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى‏كند (۷)
...........
مراجع:
انجیل متی5: 24-36
قرآن سوره ۶۵: الطلاق - جزء ۲۸ 

۱ نظر:

سلمان گفت...

باور بفرمایید از سر بی طرفی حرف میزنم
کلا دین مقوله ی مزخرفی ست. هر کدامشان را که ببینی ریدمان است. یکی از یکی بدتر
ریدمان تر از همه، همین اسلام دل انگیز خودمان